سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت خطــے

بروز کردن وبلاگ علامت زنده بودن است.و بروز نکردن معلول علتهای زیادیه.
وقتی دوستتون بروز میکنه حداقل خیالتون راحته که حالش خوبه ،کامش به راهه!
ولی وقتی یه مدتی ازش بی خبر باشی دلت هزار راه میره ،خوشبین ترین حالتش اینه که دسترسی به نت نداشته ...

چون این حس رو خیلی تجربه کردم دلم نیومد تو انتظار بذارمتون(خود تحویل گیری مزمن)آمدم اعلام حیات کنم.

ولی فعلا نه مطلبی برای نوشتن دارم،نه نتم براهه،نه حال خوشی دارم..):
با اینکه دعاهای خودم ردخور نداره اما تو این یه فقره ازتون التماس دعا دارم.دعا کنید این ویروس لعنتی دست از سرم برداره تا زودی بگردم البته اگه تفکراتم در باب ترک نت به نتیجه نرسه..

ببخشید نوشته این دفعه ویرایش میرایش نداره(نیس قبلیها رو ویرایش میکردم :ی).تا همینجاشم که نوشتم کلیه.

 

                                                                     یا محمد


نوشته شده در چهارشنبه 86/7/25ساعت 7:41 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |

با کوله باری پر از معنویت با رمضان خداحافظی میکنیم!

آموزشهای ماه رمضون:

.:دختران دم بخت یاد گرفتن هر موقع از مامان و بابا خسته شدن یه حکم دادگاه چاره اشه بعد هم با هر بی سر و پایی میتونن زنگی تشکیل بدن و کلی هم خوشبخت بشن.

.:اقا پسرای جوون و پشت کنکوری و دانشجو یاد گرفتن واسه تمرکز بیشتر موقع درس خوندن راههای زیادی هست یکی از این کارهای راحت همون شیشه و
ایناس.

.:حاج اقاهای گل و معتمد واسه شما دیر نشده ،کی گفته وقتی پا به سن گذاشتین چشماتونو به روی زیباییها دنیا ببندین؟همسر جوان و زیبا حق شماس.

.:آقازاده ها و خانوم زاده های گرام مال پدرتون مال شماس!اصلا گاو صندوق پدر متعلق به شماس ،فقط یه حلقه فیلم خرجشه تا به حقتون برسید.

 

ظاهرا بدجور جو گیر سریالهای امسال شدم!منو ببخشید...

امیدوارم به همه ی آرزوهای نورانیتون در این ماه برسید و تا حالا اون حلقه ی سفید بالای سرتون شکل گرفته باشه.در این روزهای باقیمانده منو فراموش نکنید.

                                      

                                                                 یا محمد

 


نوشته شده در یکشنبه 86/7/15ساعت 8:51 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |

 

تیترم به نظر تاریخ مصرف داره ولی مطمئنا حرفم تاریخ مصرف نداره ،همون جمله ی معروفِ مواظب شیطان باشیده!

اگه تا دو سه هفته ی پیش با شنیدن این اسم احساس میکردید با یه فرشته ی کار درست طرفید الان دیگه مطمئنید که طرف یه ریگی به کفشش هست
ولی بازم شاید احساس خطر نکنید .شاید فکر میکنید شما دیگه به نور آبی اعتماد ندارید،شما به حرفهای بودار به این راحتی اعتنا نمیکنید یا به باور های خودتون به راحتی پشت نمیکنید.

حالا به اون موقعی فکر کنید که اینجا نشستید و دارید میخونید،حرف میزنید ،و به دلیل حجم  زیاد اطلاعات ممکنه تحت تاثیر خیلی از اونها قرار بگیرید و کافیه برای چند لحظه بی اعتمادیتون رو از دست بدید!متاسفم که مجبورم ازتون بخوام بی اعتماد باشید ولی فعلا با این اوضاع بهتره تا ریشه کن شدن هرگونه شیطان و بنده ی شیطان، به هر کسی اعتماد نکنید.

وقتی تغییر قیافه و تغییر صدا دادن برای اون از خدا بی خبر به راحتی آب خوردنه چت کردن براش عینه آبه...حالا میتونید به حرفهاش فکر کنید..حرفهایی که نمیشنوید..فقط میبینید با یک فونت معمولی بدون نور آبی!

                


پ.ن نمیدونم کجای حرفم رو از روی احساس  زدم و کجاش رو از روی عقل.ولی قبول دارم مدتیه به همه بدبین شدم تلاش میکنم بدبینی برام مفید باشه و دوستای حقیقیم رو ازم نرنجونه.

پ.ن دلمون میخواست بریم مشهد. دلمون میخواست زودتر میرفتیم مشهد..دلمون میخواست میتونستیم بریم مشهد...دلمون ...آخه به به حرف دل ما گوش میده؟

پ.ن امسال نفهمیدیم ماه رمضون کی اومد؟ کی به نیمه رسید؟ بعد شب قدر هم میخوایم دعا کنیم که:خدایا ما را برای شب قدر سال بعد حفظ بفرما!که چی بشه مثلا؟

پ.ن در هر صورت التماس دعا


نوشته شده در جمعه 86/7/6ساعت 10:56 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |


ماه رمضونه و همه به فکر اینکه چیکار کنن تا یه حلقه ی سفید  نورانی دور سرشون بچرخه
..
سعی میکنیم نمازه رو اول وقت تر !بخونیم روزه ها رو تحمل کنیم.خدا توفیق بده جلوی این دو مثقال گوشت ناقابل(زبون)رو بگیریم و...
یه کم مقرّبتراش به فکر اطعام فقرا می افتن و پاک کردن حسابهاشون با مردم و حلالیّت و....خلاصه بازار فرشته شدن داغه داغه.
داشتم به حق الناس فکر میکردم؛ اینکه روم به دیوار پولی به کسی بدهکار نباشم..غیبت کسی رو نکرده باشم...نوبت کسی رو نگرفته باشم...وسط حرف کسی نپریده باشم..دل کسی رو نشکونده باشم و...دیدم ما رو به چه(اصلاح میشود: چه به) این کارا؟!

بذار یه چیز جدید بگیم که همچین مو به تن یه عده ای سیخ بشه بلکه اشکی جاری بشه...حالی دست بده..ثوابی ببریم
این یکی حق الناس ورژنش خیلی جدیده :بدهکاری...اونم چی؟بدهی محبت
اول خودمو نگا کردم دیدم تو این بیست و سه سال عمر با عزّت خیلی محبت دیدم...از پدر و مادر گرام بگیر تا خواهران معظّمه ، دوستان حقیقی و مجازی، همسرجانم(!) و حتی خونواده ی مکرّمشون!

هرچی دودوتا چهارتا کردم دیدم خیر، با روح خش خشی که من دارم مطمئنم تا حالا یک دهم که سهله یک صدم این محبتها رو هم جواب ندادم
..تصمیم گرفتم صافشون کنم(آدم شوهرها رو نمیگم که حسابا رو میگم)..
حالا من موندم و کلی قلب(ازینا) بدهی... ،که خرج کردنش کار  یه روز و دو روز نیست. حتی تا آخر ماه رمضون هم تموم نمیشه
اینجور که من حساب کردم باید تا نفسهای آخرم بورزم(عشق رو میگم)مابقی رو هم میسپارم بچه هام-باقیات صالحاتم- صاف کنن(حسابا رو میگم)
کاری میکنم بچه ام یه گولّه محبت بار بیاد اصن ...(!)الــــــــــــهی فداشششش بشم -------->این اولیش!


نوشته شده در دوشنبه 86/6/26ساعت 10:46 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |

نهی از منکر زبانی هم دیگه به درد نمیخوره ...تا بیای حرف بزنی مردم به عمل و رفتار خودت نگاه میکنند ،وقتی یه بچه مذهبی کاردرست ببینیم چه احساس خوبی بهمان دست میدهد؟در مقابل وقتی یه خانم با یک چشم! بیاید و انچنان ابروها را در هم بکشد که همان دو تا چشم هم محو شود و با لحن تندی جلوی آشنا و غریبه خطای ما را توی سرمان بکوبد چقدر چندش آور است

این مسلمانی نیست...به یاد ندارم امام حسین اخم کرده باشد..پس امر به معروف و نهی از منکرهمان عملِ درست ماست!بگذارید کمی ریزتر شویم؛
برای تشویق کردنِ دختران به سر کردنِ چادر، نشان دادن یه دختر محجبه و خوش برخورد و تحصیلکرده بهتر است یا نشان دادن عکس مادر بزرگ با چارقدی که دیگر مد نیست؟
مد سازی برای حجاب جای تحسین دارد ،اگر در عین زیبایی و بروز بودن (سازگار بودن با فعالیتهای امروزه زنان)اصالتهای خود را هم بر باد ندهد.

همه ی این مقدمه چینی را کردم تا بگویم دختران  چادری ما موقع تفریح یا جشنهای خاص (مثل عروسی ها)با اینکه حجابشان را (ان شا ءالله)رعایت میکنند با چادر مشکل پیدا میکنند
این نشان میدهد که چادر دارد با بعضی از فعالیتهای ما تناقض پیدا میکند (اگر نگوییم دست و پاگیر است)مسلما *موقع تفریح دختران هم دوشادوش مردان!!توپ میزنند، ماهیگیری میکنند، میدوند و ....یا** موقع خرید ..فکر کنید با یک نایلون سنگین و یک کیف دستی و احیانا یه نی نی چادر را چطوری نگه دارد؟***شب عروسی داداشه!آینه شمعدون رو کی بیاره دنبالشون؟آّبجی کوچیکه ، تازه فکر کنید همزمان بخواد نقل (گردویی) هم بپاچّه رو سر عروس....
و نمونه هایی که شاید هیچ وقت فکر شماها(آقایون) رو مشغول نکرده باشه

و چادر مظلوم میشود
...

من نه از چادر ملی دفاع کردم نه آن را نفی کردم... ولی هفته ی گذشته که با فامیل رفته بودیم سدّ زاینده رود(چادگون خودمون) از بین تمام خانمهای محجبه -از حور و پری ها بگذریم- تنها کسی که چادر روی سرش دوام آورد من بودم چون چادرم ملی  بود

به چند دلیل این پست را موقعی که جنجال چادر ملی بود نزدم:اول اینکه توی اون شلوغی صدامون به جایی نمیرسید.دوما بخاطر جو موجود یحتمل متهم به مد گرایی و چادر اندامی و هزار اَنگ بی دینی...هم میشدیم.سوما اون موقع نرفته بودیم سّد

 

                                                                   یا محمد


نوشته شده در دوشنبه 86/6/19ساعت 7:27 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >