سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت خطــے

دیروز توی قبرستون دیدم روی یه قبری چند تا تکه یخ دیدم
 گفتم آخی این بنده خدا گرمایی بوده...زنموم گفت:حالا سرما نخوره...
اما الان فکر میکنم آن تکه یخ را گذاشتن تا بجای مععشوقش برا ش گریه کنه

 

بیشتر از چهل روز میشه که عمومو ندیدم خیلی دلم تنگ شده

دیریست که از غوغای چشمان ترت بی خبرم
شاخه های دیدار خشکیده
ولی ریشه دیدار سبز خواهد ماند
فردا تا کوچه باران می آیم
تا لحظه دیدار تو در باران می مانم


این مدت همش بغضمو خوردم اشکهامو نگه داشتم واسه تاریکی شبها
... دیروز چهلم بود و فردا عید اول ..آخ چه عیدی .....عموی من علاقه خاصی به حضرت زهرا داشت ....روز رفتنش ایام فاطمیه بود .اینم از عیدشد
اون روزها داغ بودیم گریه میکردیم..ناله میکردیم...بی قراری میکردیم....
ولی الان بعد از چهل روز اشکها تموم شدن ....هرز گاهی با یاد آوری خاطراتش میریم تو فکر.....چه راحت تموم شد
خورشید و از ما گرفتن           شکر شب ستاره پیداست
خدایا شکرت.......

رسمه که بعد از چهلم میرن صاحب عزا رو از مشکی در میارن..
ما هم اینکا رو کردیم....ولی کسی نبود مشکی ما رو در بیاره
درست مثل اون روزهایی که باید دخترعموها رو آروم میکردیم...ولی کسی نبود ما رو آروم کنه
چقدر دلم یه شونه میخواست که سرمو بذارم روش گریه کنم ولی اون شونه نلرزه

نبودی در فراق شانه هایت                          به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
خدایا شکرت.......


زندگی دیگه رنگی نداره برام...دلبند دنیای دیگه ای شدم.......هوس مردن کردم انگار! مخصوصا ازشبی که توی اون اتاقی که عموم از دنیا رفت خوابیدم

او قصه نخوانده یک عمر زندگیست                             نقطه ،بخواب،قصه به فردا نمیرسد

نه اینکه فکر کنید جو گیر شدم...یا دارم خودشیرینی میکنم....نه!
ولی مرگ رو از نزدیک دیدیم ...خیلی نزدیک.......چیز بدی نبود خیلی هم دوست داشتنی بود*
خدایا شکرت

حرف زیاده و منم پر حرف...نمیخوام اذیتتون کنم

دیگر بس است گریه امانم نمی‏دهد                   گویا کنون به دل من رسیده‏ای
یک روز می‏رسد که به آغوش گیرمش                 هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده‏ای؟

فقط دعا کنید.

اینم زمزمه من از خونه خودمون تا خونه عموم(فقط یکی دوتا کوچه راهه)

کوچه وقتی که نباشی              رگ خشکیده شهره
ماه تو گوش خونه گفته                دیگه با پنجره قهره
سقف دلبستگی بی تو            واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی                 دیگه همسایه نداره
  
.
.
.
      فاتحه واسه عمو محمد فراموش نشه
                                                        یا محمد

 

 پ ن*(این قسمت نوشته رو اصلاح میکنم...بدلیل مسئولیتی که بهم واگذار گردید فعلا هوس مردن ندارم)

پ ن عیدتون هم مبارک، فاطمی باشید


نوشته شده در چهارشنبه 86/4/13ساعت 6:33 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |