پشت خطــے
سرم رو بالا میکنم...زندگی دو نفره مون رو زیر همین سقف شروع کردیم...گذروندیم،و سه نفره شدیم..چقدر رنگش پریده،سقفو میگم ؛نقاش لازم شده دیگه...آیـنه کجاست؟منم چایی نبات لازمم؟ این آخرین پستی است که ازین چهار دیواری روانه ی دنیای مجازی میکنم،آخرین پستی که مهمان این چهار دیواری مینویسم و آخرین پستی که از غم و شادی اینجایی ام مینویسم،صحبت دل کندن از سنگ و آجر نیست ،میترسم از فراموشی.. به دو نفر کارگر گلدار،با روابط عمومی متوسط،مدرک دیپلم به پایین،،بدون هیچ سابقه و سوء سابقه ای،اندکی زور بازو،نجیب،ترجیحا متاهل،اهل نماز و روزه(بدون ناهار و پذیرایی ) جهت اسباب کِشی نیازمندیم.
..دیوارها؛سنگ صبور تنهایی های من ..درها؛ چقدر کوبیده شدند و آخ نگفتند حتی به رویمان بسته نشدند..چهار دیواری فراموشم نکن حتی شبی که عروس و داماد تازه فتحت میکنند .
ای کاش هنگامه ی هر کوچ سر سوزنی هم به یاد منـزل آخرت بیفتیــم