پشت خطــے
من پیشنهاد میکنم نخونید،اکانتتون رو الکی حروم میکنید!خود دانید همیشه همینجوری تموم میشه ---------------------------------------------- دلم برای یه نفر خیلی تنگ شده...کاش... یادم افتاد به اونروزها که از حرفهای عموم میرنجیدم یادم افتاد به اونروزها که از حرفهای عموم میرنجیدم چقدر بچه بودم بگو اگه زیر قبه طلای حسین شفا نخواستی پس چی خواستی؟ اینها رو نوشتم چون وقتی واسه یه نفر درد دل میکنی کلی از دردت کم میشه،حالا اون یه نفر من،شما بودین. (اگه خواستین یه حمد شفا برای عموی من و همه مریضها بخونید) یا محمد
پیش میاد وقتهایی که نا امید میشم از آدمها حتی آدم توی آیینه بیزار میشم.
چشمامو میبندم که نگاهم به هیچ کسی برخورد نکنه.
بچه میشم
داد میزنم
پرت میکنم
میشکنم
گریه میکنم
ولی چیزی عوض نمیشه
انگاری خدا در رو بروم قفل کرده و صدامو...استغفرالله
میشینم کنج اتاق هق هق کنان میرم تو فکر..
خیلیهاش ارزش نداره ،خیلیهاش هم چاره نداره!
بلند میشم از جام، میکوبم به در
میگم :خدا ببخشید
غلط کردم
اصلا هرچی تو بگی
بازم هرچی تو بخوای....
هیچ تغییری هم نمیکنه انگار
یه مدتیه همش دارم خرابکاری میکنم، چند تا شاگرد رو از دست دادم(ساعتی 10000تومن.فک کن)
یه کار خوب رو از دست دادم ،یه دوست خوب رو هم از دست دادم ،کم مونده خودمم گم کنم!
.
.
دیروز به سختی جواب سلامم رو داد
بعد دستش رو اورد بالا
دستمو گذاشتم تو دستش
چقدر گرم بود
دائم دست میکشید روی دستام و میکشید به چشماش
گفتم عمو جان دستام یخ کرده..
به سختی جواب داد:خوبه ..خوبه
.
.
حالا چقدر مظلوم شده عموم
چقدر درد میکشه
چقدر لاغر شده
عموی عزیزم
عموی خوبم
چرا روز به روز بد تر میشی عمو؟
این سرطان لعنتی مظلوم تر از تو پیدا نکرده بود؟
دعا هامون رو لبهامون خشک شد
عمو جان تو برامون دعا کن
لبهای قشنگت رو دیگه نمیبینم عمو
با چشمات دعامون کن
عموی پاکم دیگه ازت نمیرنجم
حرف بزن
قول میدم دیگه ناراحت نشم ازت
عمو جان حرف بزن....................