سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت خطــے


ماه رمضونه و همه به فکر اینکه چیکار کنن تا یه حلقه ی سفید  نورانی دور سرشون بچرخه
..
سعی میکنیم نمازه رو اول وقت تر !بخونیم روزه ها رو تحمل کنیم.خدا توفیق بده جلوی این دو مثقال گوشت ناقابل(زبون)رو بگیریم و...
یه کم مقرّبتراش به فکر اطعام فقرا می افتن و پاک کردن حسابهاشون با مردم و حلالیّت و....خلاصه بازار فرشته شدن داغه داغه.
داشتم به حق الناس فکر میکردم؛ اینکه روم به دیوار پولی به کسی بدهکار نباشم..غیبت کسی رو نکرده باشم...نوبت کسی رو نگرفته باشم...وسط حرف کسی نپریده باشم..دل کسی رو نشکونده باشم و...دیدم ما رو به چه(اصلاح میشود: چه به) این کارا؟!

بذار یه چیز جدید بگیم که همچین مو به تن یه عده ای سیخ بشه بلکه اشکی جاری بشه...حالی دست بده..ثوابی ببریم
این یکی حق الناس ورژنش خیلی جدیده :بدهکاری...اونم چی؟بدهی محبت
اول خودمو نگا کردم دیدم تو این بیست و سه سال عمر با عزّت خیلی محبت دیدم...از پدر و مادر گرام بگیر تا خواهران معظّمه ، دوستان حقیقی و مجازی، همسرجانم(!) و حتی خونواده ی مکرّمشون!

هرچی دودوتا چهارتا کردم دیدم خیر، با روح خش خشی که من دارم مطمئنم تا حالا یک دهم که سهله یک صدم این محبتها رو هم جواب ندادم
..تصمیم گرفتم صافشون کنم(آدم شوهرها رو نمیگم که حسابا رو میگم)..
حالا من موندم و کلی قلب(ازینا) بدهی... ،که خرج کردنش کار  یه روز و دو روز نیست. حتی تا آخر ماه رمضون هم تموم نمیشه
اینجور که من حساب کردم باید تا نفسهای آخرم بورزم(عشق رو میگم)مابقی رو هم میسپارم بچه هام-باقیات صالحاتم- صاف کنن(حسابا رو میگم)
کاری میکنم بچه ام یه گولّه محبت بار بیاد اصن ...(!)الــــــــــــهی فداشششش بشم -------->این اولیش!


نوشته شده در دوشنبه 86/6/26ساعت 10:46 عصر توسط پشت خطــے| نظرات ( ) |