پشت خطــے
چند تا بچه معتاد از بدیهای نت گفتن و ما هم گفتیم ولی اینبار میخوام از خوبیهاش بگم و مطمئنم همتون چشیدین وگرنه با این وضع خرابتون تا حالا گذاشته بودینش کنار.راستش منم معتادم اما نه اون اعتیادی که شماها دارین ،به دوستایی که پیدا کردم..تکرار میکنم...پیدا کردم...دوستایی که دیگه مجازی نیستن بلکه از یه دوست حقیقی که باهاش بری لب رودخونه چیپس بخوری و بیای و تو راه هم بگی و بخندی خیلی هم بهتره. (خلاصه اش اینکه دوستانی پیدا کردم که فکر میکنم اگه تو دنیای واقعی دور و برم میخواستم بگردم به این زودی ها نمیدیدمشون (ولی حالا دیگه مطمئنم که بهترین جا برای دوستیابی همین جاست ! همه ی اینا رو گفتم که دوستامو بهتون معرفی کنم.و ا)ز همین تریبون ارادتمو بهشون نشون بدم .فکر کنید اینم یه بازی جدیده.دوستای مجازی من که حالا دیگه واسم خیلی حقیقی ان: اینا همه ی دوستای حقیقی مجازی نمای من نبودن..ولی شاید مهمتریناشون بودن
قبلا یه پستی زده بودم (تو وبلاگ پلوتونم)در باب دنیای مجازی .اونجا اتفاقا کلی جوگیرانه اعلام کرده بودم که دوستان مجازی چه بسا از حقیقهاشم بهترن ..حالا نه به این تندی، ولی هنوزم معتقدم بعضی هاشون اونقدر میتونن دوست باشن که دور و برت هرگر نمیتونی پیداشون کنی
چون میدونم عمرا نمیرید آرشیو پلوتون رو بخونید یه قسمتی ازون پستمو برای تجدید خاطره میذارم:
دوستانی که ممکنه فرسنگها باهاشون فاصله داشته باشم ولی اونقدر بهشون احساس نزدیکی میکنم که باور نمیکنم تا حالا ندیدمشون!!
دوستی که وقتی با هم چت میکنیم صدای خنده مون ممکنه صدای آقا رو در بیاره یا وقتی واسه هم درد دل میکنیم کیبورد بیچاره تا مرز سوختن میره...دوستی که محرم تر از هر محرمی شد، دوستی که اونقدر دوستش دارم که اگه بفهمه خنده اش میگیره!!)
اینجاش دیگه خیلی جو زده شدم ببینید:
اینجا قبل از اینکه چشم و ابروی طرف رو ببینی و دلباخته بشی ،قبل از اینکه ماشین و مدل گوشی ش رو ببینی و خوشت بیاد،قبل از اینکه مانتوی تنگش روببینی و قضاوت کنی یا حتی عبا و عمامه رو ببینی و دوری کنی فکرش رو میبینی، که در قالب کلمات اونو نشون میده ،با اولین کلام میشه فهمید و شناخت، اینجا عقل حرف اول رو میزنه.
اولیشون کمالی نامی بود که آشنایی باهاش برمیگرده به روزای اولی که چت رو یاد گرفته بودم بعد از اون بارها لیست مسنجرم خالی شد و پر شد ...خالی شد و پر شد.... خالی شد و پر شد ولی کمالی از جاش جُم نخورد ..
لازم میدونم بگم :یه آدم فوق العاده بود .یه آدم چند بعدی که تو همه ی ابعادش هم حرف اول رو میزنه..بطور خلاصه بهتون میگم که قبولی توی دانشگاه ،آشتی و آشنایی با خیلی از ادعیه ،حتی بهبود یک سری از روابط خانوادگیمو مدیون ایشون هستم... و حالا توی همه ی دعاهام جا داره .خدا پشت و پناهش.
تااشکم در نیومده بریم بعدی:
بعدیش همون ریحانه خانم خانوووومه.که از خانومی هیچی کم نداره.اونم به وقت غم و شادی همراه و دوست خوبی برام بود..خدا خیرش بده..یه نی نیه خوشگلش بده
یکی دیگشون همون خانم ناظممنونه.که البته پی گیر شدم تحقیق کنم ببینم پرستار نیس مارو گذاشته سر کار؟(بدی مجازی بودنم همینه ها)
پرستار هم نباشه تو همون مدرسه شون کلی کمکهای اولیه رو یاد گرفته بهش پیشنهاد میکنم برا دوران بازنشستگی روی این فقره هم فکر بنُماید.ایشون هم بدنبال یک ماجرای بسیار جالب شدن رفیق حقیقی ما.دوستیمون خیلی هم دور ودراز نیس تقریبا برمیگرده به...همون سفر مکه ایشون و اینا و اینا...
و اما این شیطونی که گذاشتم آخر فقط به خاطر سنش بود وگرنه از معرفت چیزی کمتر از بقیه ی دوستام نیس:
معرفی میکنم.....نیکی جون یه دختر فوق العاده سر و سنگین که نمیدونم با این همه سنگینی و جذبه من چطوری تونستم مخشو بزنم.
توی این بازی دوتا هدف داشتم اولیش یادی از دوستانم بود و بعدیش هم معرفی !میگن اگه میخوای کسی رو بشناسی به دوستاش نگا کن.پس دست کم نگیرید.
اینم لیست سیاه ما:
حالا همینهایی که نام بردم به اضافه ی ندای یک (وبلاگ دخترانه)وآقای نافذ و خانمشون و صبا (بلکه تلنگری به وجدانش بخوره مسنجره شو روشن کنه)دوستای خودشون معرفی کنن.
یه چند نفر دیگه رو هم میخوام دعوت کنم روم نمیشه:با کلی شرمندگی آقای اجرایی،آقای آقاجانی و خواهرشون.اونایی که همراه دارن جدا جدا بنویسن(منظورم خانم آقای نافذ و خانم آقاجانیه)لینکشون رو فعلا نمیذارم تا خودشون موافقت کنن...
توجه:تاکید میکنم دوستانی که آشناییشون به نت برمیگرده ها
یا محمد